“All children are born artist, the problem is to remain an artist as we grow up” Pablo picaso
«همه بچه ها هنرمند به دنیا می آیند ، مساله این است که چه کنیم تا وقتی بزرگ شدند هنرمند باقی بمانند»
“پابلو پیکاسو”
لازم است در ابتدا در مورد تعریف هنر، توضیحی بدهم، در سیستم رسمی آموزش و پرورش، هنر خلاصه میشود به خط، نقاشی، کاموابافی و… که البته خیلی هم از سوی سیاستگذاران و مجریان آموزش، موضوعات مهمی تلقی نمیشوند! اگر دروس دیگر اجازه داد و کسی هم پیدا شد که آشنایی با این مقولات داشت ، شاید مطرح شود!
امّا منظور بنده، هنر با تعریف جهانی آن است، هنرهای هفتگانه؛ که عبارتند از :
هنر اول: موسیقی؛ نظیر نوازندگی ، آهنگسازی و …
هنر دوم: حرکات نمایشی؛ نظیر حرکات موزون ، سیرک و…
هنر سوم: هنرهای ترسیمی؛ نظیر طراحی ، نقاشی ، عکاسی ، خطاطی و…
هنر چهارم: هنرهای تجسمی؛ نظیر معماری ، مجسمه سازی و.. .
هنرپنجم: ادبیات؛ نظیر نویسندگی ، شاعری ، داستان نویسی و…
هنر ششم: هنر نمایشی؛ نظیر تئاتر، شعر خوانی ، نقالی و…
هنر هفتم: سینما؛ نظیر بازیگری، کارگردانی و …
و اما خلاقیت، خلاقیت (Creativity) به معنی آفرینندگی یا آفرینشگری است، توان ساختن یا خلق نمودن چیزی جدید است ، راهکاری جدید برای حل یک مشکل، یک روش جدید، یا یک دستگاه جدید ، و یا یک شیئ یا فرم جدید هنری. خلاقیت مهمترین و اساسیترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادیترین عامل ایجاد ارزش است که در همه ابعاد و جوانب زندگی وی نقشی کاملاً حیاتی ایفا میکند و امّا میدانیم تنها خالقی که در خلقت اشتباه نمیکند ، خدای تعالی است، پس باید بپذیریم که خلاقیت انسان میتواند دارای خطا و نقص باشد و خالق هر اثر بارها و بارها اشتباه میکند. براساس نظر و تجربه صاحبنظران، رشد خلاقیت نیازمند آزمودن و آمادگی برای پذیرش خطاهاست و جالب اینکه اگر کمی به مقوله هنر و رفتار هنرمندان دقت کنیم به چند خصیصه مشترک در آنها پی می بریم . خلاقیت ، احترام به تفاوت ها ، خطاپذیری و …
ما در هنرها خیلی دنبال بدون اشتباه بودن و رعایت قالب نیستیم ، البته منظور این نیست که صحت، درستی، حفظ قالب و… اموری مستحسن در عرصه هنر نیست اما برای مثال وقتی در مورد شعر صحبت میکنیم و از وزن و قافیه و … میگوییم ، شعرهایی هم داریم که خیلی در این قالبها نیستند، امّا هم به آنها شعر اطلاق میشود، هم پرمعنی و زیباست هم شاعرش ارج و شان فراوان دارد، شعری که نه تنها در وزن عروضی و قالب از شعر سنتی پیروی نمیکند بلکه حتی اگر دو مصراعش را با خط کش اندازه بگیریم اندازه یکدیگر هم نیستند!
یا درحوزه نقاشی، چقدر تابلو داریم که اجزاء ظاهری آن دقیق و درست و هماهنگ نیستند اماصاحبنظران، آنها را ارزشمند و زیبا می دانند . در خیاطی چقدر رنگ، تنوع، بلند، کوتاه و حتی پارگی ….
این مقدمه بود! امّا اصل موضوع:
کودکان خلاقند و هنرمند و پراز شوق، این موضوع در گفتار و بازیهای آنها به روشنی مشهود است. از اشتباه کردن هراس ندارند، اما بزرگترها که درمقابل خطاهای آنها حساس هستند و اجازه خطا به آنها نمی دهند امکان رشد خلاقیت و نمو هنر را در آنها از بین میبرند. ما ظرفیت تحمل خطاها و درس گرفتن بچه ها از این خطاها را نداریم . شاید از داستان مورچه ای که در راه رساندن دانه ای به لانه خود ، بارها و بارها ، از سنگ بزرگ سقوط می کند و علیرغم شکست، باز هم از راههای متفاوت به تلاش خود تا رسیدن به مقصود ادامه می دهد، لذت ببریم و آن را آموزنده بدانیم اما در دنیای واقعی به کودکان اجازه این حد آزمون و خطا را نمی دهیم .
موضوع پراهمیت دیگر این است که متاسفانه در نظام آموزشی ما و اکثر نقاط جهان معمولاً بیشترین اهمیت را به دروسی مثل ریاضیات و فیزیک میدهند و سایر رشته ها مانند هنر و خلاقیت اهمیت چندانی ندارند. مدارس ما معلم هنر ندارند. یادم میآید مدیر دبستان دخترم که اتفاقاً از بهترین دبستان های منطقه هم بود از اینکه اداره (منظورایشان اداره آموزش و پرورش بود) به مدارس ابتدایی معلم برای آموزش دروس هنر و ورزش اختصاص نمیدهند، گلایه میکردند. در دبیرستان هم معمولاً از کمک والدین و یا استفاده از معلم های بیرون از سیستم آموزش و پرورش استفاده میکنند. در مورد سایر دروس هم اهمیت آنها نسبت به فاصله آنها از ریاضی و … تعیین می شود، ناراحت کننده اینکه از قدیم دانشآموزانی که در دروس خود ضعیفتر بودند به رشته علوم انسانی و هنر، راهنمایی می شدند و درسخوان ها به رشته ریاضی فیزیک و یا رشته تجربی،
ما از ابتدا بنا را بر یک روش غلط میگذاریم، زمانی که معلم به کودک دیکته فارسی با 40 کلمه می گوید و او 36 کلمه را درست مینویسد، معلم با توجه به چهار کلمه ای که او غلط نوشته، نمره 16 را به دانشآموزمیدهد ، این رفتار نشان دهنده این است که برای معلم نوشتههای صحیح او مهم نیست او دنبال این است که دانش آموز چند غلط دارد. من آزمون می گیرم تا ببینم تو چقدر بلد نیستی! حتی به او با توجه به نسبت درست و غلط هم نمره نمی دهیم ، 36 کلمه درست در مقابل 40 کلمه؛ با این فرمول نمره او 18 میشود نه 16! این نوع رفتار و اعمال مشابه باعث می شود روز به روز دانش آموز مقیّدتر شود به اینکه فقط اشتباه نکند، به او میآموزیم خیلی مهم نیست خلاقیت به خرج دهد، یا به مسائل با نگرشی جدید بنگرد و بعد از چند سال سیستم آموزشی میتواند دانش آموز ( و بعدها دانشجوی ) موفقی تحویل بدهد که خیلی اشتباه نمیکند. البته خلاقیت و هنری هم ندارد، که مهم نیست!.
یکی از نتایج تاسفبرانگیز این است که فرزندان ما در آینده شغلی و اقتصادی هم مشکل خواهند داشت، چرا؟ در گزارش تهیه شده توسط یونسکو اینگونه برآورده شده است که تعداد افرادی که در سیسال آینده از دانشگاه ها فارغ التحصیل خواهند شد ، برابر تعداد تمام دانشجویانی است که در جهان تاکنون از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند. به عبارت بهتر در سالهای آینده داشتن تحصیلات دانشگاهی به معنای یافتن شغل مناسب نیست. چند روز پیش در گزارشی خواندم که براساس برآوردها درکشور ما تا سال 1400 بیش از 100 هزار نفرفارغالتحصیل در مقطع دکتری داریم که نمیتوانند شغلی مناسب بیابند.
بنابراین برای ساختن آینده ای روشن برای فرزندانمان باید خلاقیت و هنر را در وجود آنها رشد دهیم یا بقول پیکاسو، حداقل جلوی رشد آنها را نگیریم.