پیله ترها و راه های مبارزه با آنها !

نیست اندر سرای جسم و وجود

بـه خـدا جز خدا کسی موجود

             (مرحوم پدر بزرگوار)

 

از دیروز عصر تصمیم گرفتم به رسم ایام تجرد، بنویسم، البته نظر شخصی است و تاکیدی برپذیرش ندارم، که بقول دوستی عزیز، فقط  مسئولیم بگوییم ، ، اما مودبانه و صریح

در گویش های محلی واژه های وجود دارند که وقتی قرار است به زبان دیگری بیان شود، معادل مستقیم ندارند و نیازمند به شرح و تفسیر آن عبارت هستیم. برای مثال در استان گیلان زمانی که مهمان عزیزی قصد جدایی از میزبان را دارد؛ میزبان میگوید: فردا «تاسیان» است. یعنی دلتنگی زیادی از فراغ مهمان داریم، نبود او در کنار سفره میزبان, غصه آور و حزن انگیز است، جای او خالیست و …

اما متن امروز در مورد واژه «پیله تر» است. پیله به معنای بزرگ است. مثلاً در گیلان می گویند وقتی برای ناهار قصد تهیه خورشت باقلا قاتق را دارید در «پیله تیان» (قابلمه بزرگ) برنج طبخ کنید! یعنی اینقدر این خورشت لذیذ و خوش خوراک است که برنج کم می آید !

اما «پیله تر» معنایی غیر از بزرگتر دارد و بیان کننده صفات و اعمال شخصی خاص است که دارای صفات زیر است:

پیله تر به فردی گفته می شود که بدون دلیل موجه مانند تحصیلات و مطالعات زیاد،  داشتن تجربیات خاص و یا حتی کهنسال بودن.. دچار توهم تخصص در زمینه های زیاد می شود. مثلاً به واسطه اینکه همسایه آنها معلم نمونه پایه سوم ابتدایی است، احساس می کند در «بررسی سیستم آموزشی کشورهای آسیای جنوب شرقی»  تخصصی ذاتی یافته است و علم و تخصصی فراوان ناگهان در وجود او جوشیده است، پس در این کار با پشتکار فراوان تلاش می کند و نه تنها همه را از یافته های خود مستفیض می نماید اجازه هیچ گونه نقد و مقاومتی را به کسی نمی دهد.

و یا اینکه چون در حرم مطهر رضوی، طلبه ای از او سوال کرده است که : «ببخشید صحن امام جواد (ع) از کدام طرف است؟» ؛ ناگهان دانش و تعهدی در وجودش جوشیده است و وظیفه هدایت ، ارشاد دینی و اعتقادی  کلیه ابنا بشر به او محول شده است و چنان در مسائل دینی و اعتقادی ، اجتهاد می کند که مرحوم آیت الله بروجردی (اعلی الله مقامه) هم با این شدت حکم نمی فرمودند. و آن چنان به راحتی به افراد حکم ارتداد و نا مسلمانی می دهد که گویی غیر او اندک مسلمانی در جهان زاده شده است و …

« پیله تر» ها خصوصیت مشترک و جالبی دارند :

  1. معمولا  مطالعه ندارند.

  2. معمولا به حواشی دقت زیادی دارند و به جای کسب اطلاعات از راههای اصلی و یا طی طریق از روش های معمول، از روش های میانبر استفاده می کنند.

    مثلاً از نقاش ماهر بودن فقط روی موی ژولیده تمرکز می کنند!!! ؛

     یا پیله ترهای متخصص در علوم اسلامی ! به جای اینکه وقت خود را با مطالعه کتابهای طولانی و خسته کننده مانند تفسیر المیزان علامه طباطبایی ( رضی الله عنه)، نیایش مرحوم دکتر شریعتی،  کمدی الهی دانته و …. تلف نمایند! از روشهای ساده مانند ……. استفاده می نمایند و یا به جای توجه به فلسفه نیایش، معنی عبادات و…  از روش های جالب و گاهی دردآور مثل «حک کردن جای مهر به روش داغ زدن، بر روی پیشانی» ، قمه زنی و… استفاده می نمایند. 

    و یا پیله ترهای حوزه ادبیات به جای اتلاف وقت خود با خواندن رمان های کلاسیک و مدرن ایرانی و فرنگی، تاریخ ادبیات و … از ادبیات غنی کوچه، تاکسی و چشمه های جوشان وجودی خود و نوع پیشرفته آنها نشریات زرد و سایتهای …. استفاده می نمایند.

    پیله ترهای حوزه تربیت و آموزش هم به جای استفاده از کتابها، مقالات و سخنان بزرگان این حوزه که عملاً برای آنها نه تنها غیرقابل هضم بلکه غیرقابل فهم است و تنها باعث اتلاف وقت آنها می شود. از منابع ذیقیمت و البته سهل الوصول مانند مراسم های دورهمی و … ، اجتماعات سازنده مثل مراسم مشایعت و استقبال از فرزندان در مقابل مدرسه (که هر روز چند ساعتی طول می کشد!) و یا منابع سرشار کانالهای ماهواره ای (خصوصاً مجموعه کانالهای جم و فارسی وان) و … استفاده می نمایند.

  3. پیله ترها به شدت در مقابل «فهمیدن» مقاومت می کنند.

  4. آنها در برقراری ارتباط بین موضوعات غیرمرتبط! و حتی متضاد !!! تخصص زیادی دارند.

  5. آنها معمولاً در حوزه های زیاد (تقریباً همه رشته ها) تخصص دارند.

  6.  همه آنها با جوشش و القای لحظه ای دانش و تجربیات، حداکثر در 40 روز به این مرحله از کمال، رسیده اند.

 

اما روش مقابله با «پیله ترها»

براساس تجربیات 24 ساله بنده بهترین روش در مقابله با این افراد، حفظ حریم و فاصله است. و اولین باری که این افراد قصد کردند وارد این حریم شوند دیالوگ زیر را بگویید:

«دل انگیز (واژه دل انگیز دو وجهی است، زیرا دل و جان انسان هم از موضوعات و موارد خوب و مستحسن انگیخته می شود و هم از موارد و موضوعات بد و مهوع. یعنی همزمان معادل «دل آشوب» و «دل نواز» است!!

بگویید : دل انگیز بیا یه قرار قشنگ با هم بگذاریم؛ با هم کاری نداشته باشیم.

به قول  فرنگی ها : None of your business